ITFF
...
مقالات
دسته بندی ها
برچسب ها
دسته بندی ها
بازگشت به سایت
آموزش
تاریخچه
نکات مهم سرمایه گذاری

نکات مهم سرمایه گذاری

این مقاله توسط فردریک گیشن، محقق حوزه ذهن و رویکردهای سرمایه‌گذاری نوشته شده است…
تعداد بازدید : 976 مدت مطالعه : 45 دقیقه و 11 ثانیه

این مقاله توسط فردریک گیشن، محقق حوزه ذهن و رویکردهای سرمایه‌گذاری نوشته شده است…

 

اولین کاری که باید انجام دهید، خودشناسی است، به این صورت که باید رابطه خود را با پول درک کنید. اگر شناخت درستی از خلق و خوی خود نداشته باشید، بازار شما را شکست خواهد داد. اگر هرگز به رابطه عاطفی خود با پول فکر نکرده‌اید، باید خیلی مراقب باشید، چرا که ممکن است نتیجه‌ای جز خود تخریبی برای شما دربر نداشته باشد.

جورج گودمن، نویسنده کتاب The Money Game می‌گوید: «چه باور کنید و چه نکنید، یک سری از تصمیمات شخصی در بازار، به نوعی تبدیل به پرتره معامله‌گر می‌شوند. از طرفی هر چند جزئی، عملکرد شما در بازار به منزله روشی است برای اینکه بفهمید چه کسی هستید، اما همین نیز می‌تواند برای شما بسیار گران تمام شود. این اولین قانون بی‌قاعده است: اگر نمی‌دانید چه کسی هستید، اینجا مکانی گران برای پیدا کردن جواب است.

شناخت عمیق از خود و دنبال کردن مسیری منحصر به خودتان، از شما در برابر پیروی کورکورانه، حسادت، فومو (ترس از جاماندن) و طبل کرکننده افکار عمومی محافظت خواهد کرد.

همین امر در مورد پژوهش در مورد انگیزه شما نیز صدق می‌کند.

تاد کامبز می‌گوید: «هر کاری که در زندگی انجام دهید، فقط برای پول نیست، همچنین باید هشیار باشید که درگیر مواردی مانند پرستیژ و تحسین دیگران نیز نشوید.

بهترین سرمایه‌گذاران وسواس زیادی نسبت به خود بازی دارند و این کار را فقط برای پول انجام نمی‌دهند. آقای گودمن از تجربیات خود می‌گوید: «نکته کنایه آمیز ماجرا اینجاست که این یک بازی پولی است و پول راهی است برای محاسبه امتیازات. با این حال، هدف واقعی این بازی، پول نیست. هدف انجام خود بازی است.»

بهترین بازیکنان (سرمایه‌گذاران) غرق این بازی شده و شیفته پیروزی می‌شوند و این دست خودشان نیست. بسیاری از آنها به بازنشستگی از بازار اصلاً فکر نمی‌کنند. عده‌ای دیگر حتی شیفته بازی‌های دیگر نیز می‌شوند.

پائول تودور جونز: «از بچگی به بازی کردن علاقه داشتم، خواه شطرنج باشد، بریج، تخته نرد، پوکر یا ورزش. هیچ معامله‌گر بزرگی را نمی‌شناسم که چنین خصوصیات مشابهی را نداشته باشد. اگر به خاطر پول بود، خیلی وقت پیش این کار را رها می‌کردم.»

رسیدن به یک درک درست از انگیزه‌ای که دارید، کاملاً ضروری است. آیا انجام این کار برای شما یک امر ذاتی است و یا اینکه مسحور نتایج آن شده‌اید؟ وقتی از استنلی دراکن میلر پرسیدند که در مدیران پولی دنبال چه چیزی می‌گردید، در جواب گفت: «اول از همه، اشتیاق.»

استنلی دراکن میلر: «این تجارت برای بعضی‌ها آنقدر نیروبخش و نشاط‌آور است که 24 ساعته مشغول کار هستند و شما در واقع با چنین افرادی در حال رقابت هستید. اگر جزو گروهی هستید که به خاطر پول این کار را انجام می‌دهند، شکست خواهید خورد.»

به یاد داشته باشید: شما با این گونه افراد رقابت می‌کنید.

اما اینکه انتخاب کنید اینگونه باشید، دست شما نیست. خوشبختانه یا متاسفانه، یا شیفته این بازی هستید و یا نیستید.

اما اگر به اندازه کافی اشتیاق نداشته نباشید، چه اتفاقی می‌افتد؟ باید بپذیرید که چه شخصیتی دارید و بگردید چیزی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. به خود اجازه کنجکاوی بدهید. در زمینه سرمایه‌گذاری به دنبال یک استراتژی باشید که لازم نباشد شور و اشتیاقی در این حد از خود نشان دهید. بن گراهام از پیشگامان سبک تجزیه و تحلیل اوراق قرضه به شمار می‌رود، اما همچنین یک شخص روشنفکر بسیار کنجکاو  نیز بود. با این حال او به دنبال یک استراتژی بسیار با ارزش رفت تا فرصت زیادی برای سایر فعالیت‌هایش داشته باشد. در مقابل آقای بافت، مشهورترین شاگرد او، همه فکر و ذهنش شده بود بهترین بودن. بافت حاضر بود زمان و انرژی بسیار بیشتری را برای رقابت کردن هزینه کند.

شما قرار نیست وارن بافت بعدی باشید و یا جورج سوروس، پیتر لینچ، دیوید تپر و یا شخص دیگری… هیچ اشکالی ندارد که در اوایل کار، خود را به جای دیگران تصور کنید. دانستن اینکه چگونه و چرا برخی از سرمایه‌گذاران به موفقیت رسیدند، موضوع مهمی است. اما شما باید یافته‌های خود را در مسیر کسب موفقیت در بازار و زندگی که منحصراً متعلق به شماست، ادغام کنید.

مایکل لوئیس زمانی به این موضوع اشاره کرد که هر چه مایکل بری بیشتر در مورد آقای بافت مطالعه می‌کرد، به این نتیجه می‌رسید که کپی کردن از روش آقای بافت غیرممکن است.»

 


آقای بافت، اگرچه افتخار یادگیری از بن گراهام نصیبش شده بود، اما از بن گراهام تقلید نکرد، او در مسیر خودش حرکت کرد و طبق قوانین خودش با پول بازی کرد. برای موفقیت به شکلی تماشایی، باید به شکلی منحصر به فرد غیرعادی باشید.

از آدم‌های نسل‌های قبل خود الهام بگیرید، اما کورکورانه کارهای آنها را کپی نکنید.

کلید موفقیت، پیدا کردن یک استراتژی کارآمد است. این استراتژی باید با خلق و خوی شما سازگار بوده و برای شما جذاب باشد، اما چرا؟

سرمایه‌گذاری خوب بیشتر اوقات یک کار کسل‌کننده است که گهگاهی لحظات هیجان‌انگیزی را می‌توانید در آن تجربه کنید. به این دلیل کسل‌کننده است که فرآیند تحقیق کردن برای اکثر مردم می‌تواند خسته‌کننده باشد، اما برای همه اینطور نیست. سرمایه‌گذاری یک دور بی‌پایان از مطالعه، تجزیه تحلیل داده‌ها و صحبت کردن با مردم برای همگام شدن با جهان و تلاش برای درک چیزهایی مانند: یک شرکت، صنعت، روند، فناوری و یا یک رویداد است. با این حال، هرچند وقت یکبار شرایط هیجان‌انگیز می‌شود. مثلاً زمانی که یک ایده عالی به ذهن شما خطور می‌کند و یا زمانی که بازار مشتی بر دهان شما می‌زند، دقیقاً در آن لحظات است که باید مقاومت کرده و آرامش خود را حفظ کنید. این درست برعکس واکنش اکثر مردم در زندگی است؛ آنها از کار روزمره خود فرار کرده و به دنبال هیجان خود را به تکاپو می‌اندازند.

اگر فرآیند یادگیری در مورد شرکت‌ها و بازارها برای شما مانند دنبال کردن ورزش مورد علاقه یا افراد مشهور باشد، بدان معناست که شما در این بازی از خیلی‌ها جلوتر هستید.

به همین دلیل است که هیچ فیلم یا سریال واقع گرایانه‌ای در مورد سرمایه‌گذاری ساخته نشده است. فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند یا باید روی مردم تمرکز کنند (تقلب، معاملات غیرقانونی، سیاست‌های داخلی) و یا بر روی رویدادهای نادر (بحران‌های مالی، یک ایده بزرگ و یا هر دو، درست مثل فیلم رکود بزرگ – The Big Short)

یکی دیگر از دلایل فقدان داستان‌ سرایی قانع کننده در این زمینه، نهادینه شدن امور مالی است. به همین دلیل است که باید تفاوت بین سرمایه‌گذاری و حرفه سرمایه‌گذاری را درک کنید، به این معنی که یکی مهارت است و دیگری شغل. سرمایه‌گذار می‌خواهد سرمایه‌گذاری‌های بزرگ انجام دهد، اما سرمایه‌گذار حرفه‌ای برای ارائه خدمات به مشتری دستمزد دریافت می‌کند. بسیاری از مردم عاشق اولی می‌شوند، اما در نهایت به عنوان دومی کار می‌‌کنند.

یافتن لبه (edge) در سرمایه‌گذاری به معنای کسب مزیت در بازار است. این مزیت در حرفه سرمایه‌گذاری می‌تواند به معنای استخدام افراد با استعداد، سرمایه‌گذاری در فناوری بهتر، ایجاد یک برند تجاری، حفظ فرهنگ مناسب و یا ایجاد روابط مهم باشد. جالب اینجاست افرادی که در حرفه سرمایه‌گذاری عملکرد بسیار خوبی دارند، می‌توانند به پول بیشتری (به دلیل مقیاس بزرگتر) برسند و همچنین به دلیل الزامات و مشوق‌های موسساتی که در آن کار می‌کنند، فرصت‌هایی را برای سرمایه‌گذاران دیگر نیز ایجاد ‌کنند.

سرمایه‌گذاری شما را مجبور می‌کند با پارادوکس‌ها دست‌وپنجه نرم کنید. راه‌های زیادی برای موفقیت وجود دارد، اما اغلب به روش‌هایی متناقض. به عنوان مثال بیایید بازار را در نظر بگریم. به طور کلی بازار چیست؟ یک سیستم تطبیقی پیچیده. اما شما با بازار چه رابطه‌ای دارید؟

اینجاست که مردم سر یک دو راهی قرار می‌گیرند. آیا بازار برای شما یک منبع احساسی از فرصت‌ها است؟ یا یک نیروی طبیعی و منبع اطلاعات ارزشمند؟

آقای بافت با اشاره به بن گراهام می‌گوید: «بازار اینجاست تا به شما خدمت کند، نه اینکه دستور دهد. این دیدگاه اهمیت خیلی زیادی دارد.»

وارن بافت: «وقتی مردم در مورد مومنتوم در بازار سهام یا نمودار قیمتی یا هر چیز دیگری صحبت می‌کنند، می‌گویند که بازار به شما دستور می‌دهد. بازار به ما دستور نمی‌دهد، بلکه بازار باید به ما خدمت کند. اگر کار احمقانه‌ای انجام دهد، ما فرصت انجام کاری را پیدا می‌کنیم. اما چیزی به ما نمی‌گوید. تنها قیمت را به ما نشان می‌دهد.»

آقای بافت کار خودش را انجام می‌دهد و اگر بازار پایش را از گلیم خود فراتر بگذارد‌، آن وقت دست به کار می‌شود. در غیر اینصورت، او بازار را فراموش می‌کند و آن روز سرش را با بازی بریج گرم می‌کند و روز بعد نگاهی به بازار می‌اندازد تا ببیند آیا بازار فرصت جدیدی را فراهم می‌کند و یا نه. اما این تنها یکی از راه‌های ارتباط با بازار است.

معامله‌گران ممکن است رویکردی برعکس آقای بافت را اتخاذ کنند: بازار از افرادی تشکیل شده است، از جمله افرادی که بیشتر از معامله‌گران می‌دانند. سیگنالی‌هایی را می‌توان در شلوغی بازار پیدا کرد. به گفته بروس کاونر: «مشاهده دقیق حرکت قیمت همیشه برای موفقیت در معامله‌گری ضرروی است.»

بروس کاونر: «اگر بتوانیم آنچه را که بازار به ما می‌گوید درک کنیم، به احتمال زیاد می‌توانیم نحوه درست معامله کردن در آن را متوجه بشویم. به بازار گوش کنید، حرف‌هایش را بشنوید، به بازار نگویید چه کاری انجام دهد. فقط گوش کنید.»

استنلی دراکن میلر زمانی توضیح داد: «بخش بزرگی از فرآیند کار من دریافت سیگنال‌ها از بازارها است.»

استنلی دراکن میلر: «من همیشه معتقد بودم که بازارها از من باهوش‌تر هستند. آنها پیامی می‌فرستند و من سعی می‌کنم به درستی به آن گوش دهم. اگر آنها چیز دیگری را فریاد بزنند، مهم نیست که چقدر نظریه من قدرتمند باشد، من باید نظریه‌ام را دوباره ارزیابی کنم.»

آیا بازار خدمتگزار ما است و یا منبعی از اطلاعات ارزشمند؟ هر دو مورد می‌توانند در چارچوب یک استراتژی خاص حقیقت داشته باشند. مهم است که دیدگاهی شفاف و واضح در مورد نقش بازار در فرآیند کاری خود داشته باشید.

حالا به یک تناقض ظاهری دیگر می‌رسیم: شما می‌توانید از هر سرمایه‌گذار بزرگی مطالب زیادی یاد بگیرید، اما اغلب آن چیزی که انتظار دارید نیست. همه آنها می‌توانند در مورد طبیعت انسان، در مورد بازارها، در مورد استقامت و انعطاف‌پذیری، در مورد اشتباهات و در مورد تنها جستجو کردن برای فرصت‌ها به شما آموزش دهند. آن کاری را که برای دیگران جواب داده است مطالعه کنید، حتی اگر هرگز قصد استفاده از استراتژی آنها را ندارید. آنها در مورد جهان چه چیزی فهمیدند؟ در مورد استراتژی شما چه فکری می‌کنند؟ چه چیزی می‌توانید از این تضاد یاد بگیرید؟ فراموش نکنید که همه آنها با یک بازار و یک بازی درونی دست‌وپنجه نرم کرده‌اند.

اگر علاقه‌مند به یادگیری استراتژی‌های افراد خاصی هستید، باید چارچوب کاری آنها را در نظر بگیرید: موفقیت آنها چگونه در چارچوب زمان، فرصت‌ها و شخصیت آنها جای می‌گیرد؟ در داستان‌های آن‌ها به دنبال ناگفته‌ها باشید (به یاد داشته باشید که برندگان، تاریخ را دوباره می‌نویسند). کل چرخه زندگی آنها را بررسی کنید. با ارزش‌ترین درس‌ها به ندرت مشهود و بدیهی هستند.

بروس لی: «آنچه مفید است را جذب کنید و چیزهای بی‌فایده را دور بریزید و آنچه را که مخصوصاً متعلق به خودتان است، اضافه کنید.»

مرز باریکی بین مشاهده آنچه که کار می‌کند و عدم تطبیق بیش از حد با آنچه که در این چرخه کار کرد، وجود دارد.

به عنوان مثال، دنیا خیلی بیشتر از آن چیزی که فکر می‌کنید خط (شیر یا خط) دارد. از یک طرف، منطقی به نظر می‌رسد که مقداری از سرمایه خود را به شرط بندی‌های باز و احتمالاً نامتقارن اختصاص دهید. از سوی دیگر، تعقیب خط (یک طرف سکه) می‌تواند پرتفوی شما را با دارایی‌های بی‌ارزش از بین ببرد و یا اینکه شما را وسوسه می‌کند در یک چرخه رونق-رکود تا انتها به سمت بالا و دوباره به سمت پایین حضور داشته باشید.

موفقیت در سرمایه‌گذاری‌های بلند‌مدت بسیار کسل‌کننده به نظر می‌رسد. به قول دن مک مورتری: «چیزی که من در بین مدیران پولی می‌بینم که می‌دانم بیش از 20 سال سابقه خوبی دارند، این است که آنها هرگز در هیچ لحظه‌ای جذاب نیستند. در موسسه مدیریت اوراق قرضه PIMCO به آن استراتژی معمولی بودن می‌گفتند.»

پذیرای یک روی سکه باشید، اما شغل خود را با شرط‌بندی افراطی روی آن نابود نکنید. موارد خاص مانند آمازون یا بیت‌کوین به‌ندرت اتفاق می‌افتند.

جف بزوس خطاب به بافت: «نظریه سرمایه‌گذاری شما بسیار ساده است. شما دومین مرد ثروتمند جهان هستید و این خیلی ساده است. چرا همه از روی دست شما کپی نمی‌کنند؟»

وارن بافت در پاسخ گفت: «چون هیچ‌کس نمی‌خواهد به آرامی ثروتمند شود».

بازار شما را به دلیل عجله کردن مجازات می‌کند، در حقیقت شما خودتان را تنبیه می‌کنید.

کاملاً قابل درک است. شما می‌خواهید تا زمانی که هنوز جوان هستید، ثروتمند شوید و از زندگی لذت ببرید. اما مشکل اینجاست که بازار هیچ اهمیتی به خواسته شما نمی‌دهد. بازار گهگاه فرصت‌های شگفت‌انگیزی را به شما ارائه می‌دهد، چیزی که سوروس اسم آن را «روز ویژه» گذاشت، اما بازار این کار را طبق برنامه خودش انجام می‌دهد. ریسک زیاد کردن زمانی که به پول نیاز دارید، راهی مطمئن برای از دست دادن سرمایه است.

بایرون وین فقید از گفتگویی که با جورج سوروس داشت می‌گوید: «او یک بار به من چیزی گفت که بسیار مفید بود: «مشکل تو، بایرون این است که هر روز سر کار می‌روی و فکر می‌کنی چون هر روز سر کار می‌روی، حتما باید کاری انجام دهی. من هر روز سر کار نمی‌روم. من فقط روزهایی سر کار می‌روم که بنظرم منطقی باشد و در آن روز واقعاً کار مهمی انجام می‌دهم. اما تو هر روز سر کار می‌روی و هر روز کار می‌کنی، اما نمی‌توانی تشخیص بدهی که چه روزی، یک روز ویژه است.»

در بعضی زمینه‌ها شاید عجله کردن مزیت بزرگی باشد، اما در سرمایه‌گذاری باید صبر زیادی داشته باشید. فراموش نکنید که اولین کار شما این است که خودتان را بشناسید و بفهمید چه چیزی با شخصیت و علایق منحصر به فرد شما مطابقت دارد.

سرمایه‌گذاری یک ماراتن است و مهمترین کار شما زنده ماندن. کمتر کسی برای مدتی طولانی شکست نخورده است. حتی سرمایه‌گذاران بزرگی که عاشق این بازی هستند هم زمین خورده‌اند. پیتر لینچ نتوانست برای خانواده‌اش وقت بگذارد و به همین دلیل استعفا داد. سوروس یک بار موسسه سرمایه‌گذاری خود را به انگلی تشبیه کرد که از او تغذیه می‌کند. مردم عجله می‌کنند و بیش از حد معامله می‌کنند، ریسک زیادی می‌کنند، هرگز دفتر کار خود را ترک نمی‌کنند، بیش از حد به خود فشار می‌آورند، سلامتی خود را به خطر می‌اندازند، روابط اجتماعی خود را خراب می‌کنند. آنها در هزارتوی بازار گم می‌‌شوند.

همیشه کارهای بیشتری در بازار برای انجام دادن وجود خواهد داشت، مگر اینکه خود را از بازی خارج کنید. برای ثروتمند شدن باید از سرمایه، ذهن و سلامت خود محافظت کنید. باید این اطمینان را در خود ایجاد کنید که همیشه فرصت دیگری پیدا خواهید کرد.

دراکن میلر درباره مربی خود سوروس گفت: « تا به حال کسی را مثل سوروس ندیده‌ام که با ضرر کردن کنار بیاید. سود یا ضرر در یک معامله برای او مهم نیست. اگر معامله‌ای برخلاف تحلیل او حرکت کند، او به اندازه کافی به توانایی خود برای برنده شدن در معاملات دیگر اطمینان دارد که می‌تواند به راحتی آن معامله را ببندد. کفش‌های زیادی در قفسه وجود دارند. فقط آنهایی را بپوشید که مناسب شما هستند. اگر کاملاً اعتماد به نفس داشته باشید، ضرر کردن شما را آزار نمی‌دهد.»

نکته آخر اینکه با مطالعه در مورد روش کاری سایر سرمایه‌گذاران بزرگ، سرمایه‌گذار بزرگی نمی‌شوید. اجازه ندهید یادگیری بهانه‌ای شود برای به تعویق انداختن ورود شما به بازار. اگر می‌خواهید سرمایه‌گذار بهتری شوید، سرمایه‌گذاری کنید. چارلی مانگر در مورد مرد جوانی که از موتزارت نصیحت می‌کرد، گفت:

یک مرد جوان 25 ساله یا بیشتر یک بار درخواست ملاقات با موتزارت را کرد و به او گفت: «من به این فکر می‌کنم که چند سمفونی بنویسم و می‌خواهم از شما راهنمایی بگیرم.»

موتزارت گفت: «خب، شما برای نوشتن سمفونی خیلی جوان هستید.»

مرد جوان گفت: «اما شما در ده سالگی سمفونی می‌نوشتید.»

و موتزارت گفت: «بله، اما من از هیچ کس دیگری برای انجام این کار راهنمایی نخواستم.»

 

منبع: alchemy.substack